shape
شاخنامه 1

کتابخانه نانا

۰
۰
۱۴۰۴/۰۷/۱۲

۰ بازدید

نانا امروز با یک کتاب شاخ آمده!

خب, من بعد از مدت‌های طولانی جست‌وجو و بررسی به این نتیجه رسیده‌ام که گاهی آدمیزاد کارهایی می‌کند که خودش هم فکرش را هم نمی‌کند. مثلاً از درس و مدرسه بیزار است اما استاد دانشگاه می‌شود, یا حوصله‌ و اعصاب بچه‌ها را ندارد اما پدر یا مادر می‌شود. اما اصلاً در سیستم مغزی ما گربه‌ها چنین ناهماهنگی‌هایی وجود ندارد. آن هم برای کسی مثل من, نانا خانم ظریف‌پنجه!

حالا بگذارید عینکم را بزنم و برایتان از یکی از همین آمیزادان بگویم. بله, زهرا شاهی! او می‌گوید که خودش هم نمی‌دانسته می‌خواسته چه‌کاره شود. اهل نوشتن و خواندن نبوده و فقط می‌نشسته یک گوشه و زل می‌زده به یک جایی و لابد برای خودش خیال می‌بافته. مثلاً خیال این‌که یک روز نویسنده شود. از شانسش این خیال‌بافی ابزار خوبی برای نویسندگی است و از وقتی دست‌به‌قلم شده چیزهای خوبی نوشته. امروز یکی از این کتاب‌های آخرش را با هم مرور می‌کنیم... بگذار ببینم... اوه... به نظر می‌آید توی خیال‌بافی‌های اخیرش با آقای ابوالقاسم چَت می‌کرده... جناب فردوسی را می‌گویم. آخه اسم این مجموعه‌ کتاب را ببینید:

 

شاخنامه

قصه‌ی آن‌هایی که در شاهنامه شاخ شدند

 

 

بدها و خوب‌ها

راوی اولین کتاب از مجموعه‌ی شاخنامه کسی است که حتی خودش هم فکرش را نمی‌کرده که یک روز بنشیند و کتابی بنویسد و در آن به شاگردانش چیزی یاد بدهد. مگر ابلیس نباید با کتاب‌خوانی مخالف باشد؟! درست خواندید, ابلیس یا ساتان یا دِویل یا دیمن, هر جور دوست دارید صدایش کنید.

حالا این ابلیس‌خان ما می‌خواهد به کمک این کتاب آموزش‌های لازم را به ابلیسک‌هایش بدهد. خب البته چه کسی می‌تواند نقش و اهمیت کتاب را در آموزش انکار کند؟! چرا ابلیس ننویسد؟ او در این کتاب به کمک قصه‌هایی از شاهنامه آموزه‌های بسیار بااهمیتی را به خوانندگان ابلیسش یاد می‌دهد. درباره‌ی انواع گول‌زدن‌ها, دوری از ادب و تربیت, راه‌و‌چاه شیطانی‌شدن و انواع چیزهای پلید و تاریکی که می‌تواند شما را مستقیم به قعر جهنم هدایت کند و خب هدف او هم همین است. (نظر و هدف ایشان نامحترم است و ما به هدف دیگری کتاب را می‌خوانیم.)

ابلیس در ابتدای این آموزش‌ها از شخصیت مهمی نام می‌برد که بیشتر شما او را می‌شناسید: ضحاک!

ضحاک از بهترین شاگردان ابلیس بود, کسی که در زشتی و پلیدی و تباهی نمونه ندارد و همین او ابلیس را امیدوار کرده که به پرورش نسل کپکی و پلیدش ادامه بدهد. نسلی فراتر از نسل‌های پیشین:

شبح اغراق‌آمیز

اما فقط همین نیست. راوی کتاب دوم از اولی هم عجیب‌تر است. این هم نمونه‌ای دیگر از خیال‌بافی‌های خانم شاهی با همکاری آقای فردوسی: کتاب دوم را کسی تعریف می‌کند که دیگر نیست! یک شبح! شبحی که مردنش چندان بی‌ربط به تصمیمات ابلیس نیست.

آقای سلم, شبح داستان از ظلمی تعریف می‌کند که پدر پادشاهش بر سر او و برادرانش آورده است. پدر شبح, فریدون‌شاه بزرگ, پادشاه کل جهان بود. آدمی خوب و دوست‌داشتنی که پانصد سال بر زمین حکومت کرد. (شاید بگویید بی‌خیال بابا, کی پانصد سال زنده می‌ماند؟ اما یادآوری می‌کنم آقای فردوسی با اسطوره‌ها سروکار دارد.)

او همسر و بچه‌های خوبی داشت. اما سختگیری‌های پدرانه‌اش سرنوشت بچه‌هایش را تغییر داد. او تصمیم گرفت برای پسرهایش همسرانی خوب انتخاب کند و به هرکدام پادشاهی بخشی از سرزمینش را بدهد. برای همین آن‌ها را با آزمون‌هایی سخت و طاقت‌فرسا امتحان کرد. شبح می‌گوید همین کارها بود که او و برادرهایش را به کام مرگ فرستاد. چون نتیجه‌ی تصمیمات پدر باعث شد تا حسادت میان برادرها جا باز کند و پای ابلیس هم به ماجرا باز شود. شبح می‌گوید که آن‌ها دیگر روی خوشبختی را ندیدند.

این کتاب را که خواندم فهمیدم شبح‌ها هم می‌توانند رومانتیک و دپرس باشند و گاهی حتی در غم‌هایشان اغراق کنند. 

فلافل با دوغ‌آبعلی برای ضحاک و رفقا

حالا که اسم شاهنامه آمده شاید فکر کنید قرار است یک عالم شعرهای سخت و گرز گران و خنجر آبگون و نیزه‌ی خدنگین بخوانید ولی فضای کتاب از فرط بامزگی و سادگی غافل‌گیرکننده‌ است. و این بانمکی تنها برعهده‌ی زهرا خانم شاهی نبوده, بلکه یک همکار داشته با دستی گران‌زور و هنرریز در تصویرگری, به نام آقای «محسن دمندان» (چرا لحنم عوض شد؟ جداً این آقای فردوسی اینفلوئنسر بوده وقتی اینفلوئنسری مد نبود.)

خلاصه در این مجموعه قرار است علاوه‌براین‌که با شخصیت‌های جالب شاهنامه آشنا می‌شویم, خیالمان را هم آزاد بگذاریم تا شخصیت‌های داستان چیزهایی را تجربه کنند که قبلاً مد نبوده یا در زمان جناب فردوسی هنوز ابداع نشده بودند. مثلاً چرا ضحاک نباید فلافل و دوغ آبعلی را امتحان کند؟

پس شاخنامه‌ها را بخوانید و نظرتان را برایم بفرستید. عشق نانایید.

 

 

 

نظرات کاربران درمورد “ کتابخانه نانا

برای ثبت نظر وارد شویدورود